بازی می کردیم

ساخت وبلاگ
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

بازی می کردیم...
ما را در سایت بازی می کردیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pardehpendar1 بازدید : 2 تاريخ : يکشنبه 23 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:47

«مهرآکین» (مهر آکنده با کینه: ambivalence) از پیچیده‌ترین و دردسرسازترین روابط و عواطف انسانی است. فروید با وام‌گیری این مفهوم از بلویلر دیگر روانپزشک سوئیسی و تغییر و گسترش معنای آن، به‌ویژه آن را برای توصیف حس فرزند به پدر به کار برد. حسی است با دو سویه مخالف (عشق و نفرت توأمان) به فردی واحد که دوستش داری و همزمان از او کینه داری. افراد مهم زندگی‌اند که برای فرد مهرآکین می شوند؛ برایش قابل هضم نیست آن که قرار بود حامی و مأمن‌اش باشد دارد زخم می زند. شاید این موضوع که نوعی عدم تعادل روانی نسبت به فرد یا چیزی را دامن می‌زند را بتوان با اندکی تصرف در آن برای حس بسیاری از مردم، مخصوصاً نسل جوان ایران در سال‌های اخیر، نسبت به میهن به کار برد، از آن گریزانند و دوستدارش. چنین حسی نه تنها مانعی بزرگ بر سر راه توسعه و همبستگی اجتماعی در کشور است بلکه می‌تواند فرسودگی اجتماعی-فرهنگی را، لااقل در میان بخش زیادی از جمعیت کشور، رقم زند.  به نظر می‌رسد مهرآکین به میهن دارد به سویی می‌رود که بخشی از جامعه نسبت به سرانجام کشور بی‌تفاوت شوند و بگویند بگذار ویران شود این مردم حقشان است. بخشی نیز در هر جایگاه و سلسله‌مراتبی که باشند مجوز هر نوع فساد و تخریب و کندن از تن سرزمین را برای خود صادر می‌کنند، و این علاوه بر فساد سیستماتیک است. می‌دانیم ویژگی جامعه‌ی انسانی این است که نابهنجاری به بی‌هنجاری و فروپاشی اجتماعی نمی‌انجامد و با گسترش نابهنجاری نیروهای اجتماعی دست به کار شده و نظمی نو، حتی در صورت لزوم بنیان‌برافکن، در می‌افکنند. اما نمی‌توان نگران تشدید آسیب‌های فردی و اجتماعی و صدمات فراوان به محیط زیست و منابع سرزمینی که در نتیجه چنین حس نفرت و تخریبگری که به میهن بازی می کردیم...ادامه مطلب
ما را در سایت بازی می کردیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pardehpendar1 بازدید : 11 تاريخ : دوشنبه 14 اسفند 1402 ساعت: 18:12

عیب در یک تحول را با خود تحول نباید یکی دانست ، دفع آن عیب را نباید با دفع آن تحول یکی دانست ! کتاب گفته ها ابراهیم گلستان بازی می کردیم...ادامه مطلب
ما را در سایت بازی می کردیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pardehpendar1 بازدید : 26 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1402 ساعت: 11:03

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

بازی می کردیم...
ما را در سایت بازی می کردیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pardehpendar1 بازدید : 77 تاريخ : دوشنبه 3 مهر 1402 ساعت: 19:13

صد ره به رخ تو در گشودم من

بر تو دل خویش را نمودم من


جان مایه ی آن امید لرزان را

چندان که تو کاستی، فزودم من


می سوختم و مرا نمی دیدی

امروز نگاه کن که دودم من


تا من بودم نیامدی، افسوس!

وانگه که تو آمدی، نبودم من

بازی می کردیم...
ما را در سایت بازی می کردیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pardehpendar1 بازدید : 42 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت: 20:33

شعر سیاه و سپید هوشنگ ابتهاج ( ه ا سایه )  از لینک ترانه شعر با صدای استاد شجریان بشنوید  شبی رسید که در آرزوی صبح امیدهزار عمر دگر باید انتظار کشیددر آستان سحر ایستاده بود گمانسیاه کرد مرا آسمان بی خورشیدهزار سال ز من دور شدستاره ی صبحببین کزین شب ظلمت جهان چه خواهد دیددریغ جان فرورفتگان این دریاکه رفت در سر سودای صید مرواریدنبود در صدفی آن گوهر که می جستیمصفای اشک تو باد ای خراب گنج امیدندانم آن که دل و دین ما به سودا دادبهای آن چه گرفت و به جای آن چه خریدسیاه دستی آن ساقی منافق بینکه زهر ریخت به جام کسان به جای نبیدسزاست گر برود رود خون ز سینه ی دوستکه برق دشنه ی دشمن ندید و دست پلیدچه نقش باختی ای روزگار رنگ آمیزکه این سپید سیه گشت و آن سیاه سپیدکجاست آن که دگر ره صلای عشق زندکه جان ماست گروگان آن نوا و نویدبیا که طبع جهان ناگزیر این عشق استبه جادویی نتوان کشت آتش جاویدروان سایه که ایینه دار خورشید استببین که از شب عمرش سپیده ای ندمید https://www.aparat.com/v/UPMKX/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D8%B4%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86_-_%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%87_%D9%88%D9%8F_%D8%B3%D9%BE%DB%8C%D8%AF_ بازی می کردیم...ادامه مطلب
ما را در سایت بازی می کردیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pardehpendar1 بازدید : 67 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت: 20:33

به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست

زحمتی می کشم از مردم نادان که مپرس

گفتگوهاست درین راه  که جان بگدازد

هر کسی عربده یی این که مبین آن که مپرس  

 حافظ

بازی می کردیم...
ما را در سایت بازی می کردیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pardehpendar1 بازدید : 87 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 11:53

ای گرفته همچو گربه ، موشِ پیر  گر از آن مَی ، شیر گیری شیر گیر مولوی ای ریاکاری که مانند گربه ، موشی پیر را صید می کنی . اگر از بادۀ الهی بنوشی بدان که شیر شکار خواهی کرد . ( شیر گیر = دلاور ، کسی که شیر شکار می کند ) [ «گربه» در این بیت تمثیل عابدان ریاکار است که دین را وسیلۀ نیل به حُطامِ دنیوی می کنند و معارف را در حدِ حفظ کردن الفاظ می دانند . حضرت مولانا می فرماید : اگر از بادۀ الهی مست شوی به جای صیدِ حقیر و بیمقدار ، حقایقِ بالایِ ربّانی را شکار خواهی کرد . زیرا مستانِ بادۀ الهی با مستانِ بادۀ دنیایی خیلی تفاوت دارند . شوریدگانِ عشق الهی ، مقصودِ برین دارند و شیفتگانِ دنیا ، مقصودِ نازل و فرودین . ] بازی می کردیم...ادامه مطلب
ما را در سایت بازی می کردیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pardehpendar1 بازدید : 93 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 11:53

واعظی بر منبر می گفت هر که نام آدم و حوا نوشته در خانه آویزد، شیطان بدان خانه درنیاید.رندی از پای منبر برخاست و گفت:ای شیخ، شیطان در بهشت در جوار خداوند به نزد  خود آدم و حوا  رفت و آنها را بفریفت، چگونه میشود که در خانه ما از اسم آدم و حوا پرهیز کند؟  عبید زاکانی  بازی می کردیم...ادامه مطلب
ما را در سایت بازی می کردیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pardehpendar1 بازدید : 95 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 11:53

گفت را چون بر دهانش ره نبوداز دهانش هر گفت، آگه نبودعطاردهانش (دختر ترسا ) چنان کوچک بود که سخن نیز بدان راه نداشت و از ان نمی توانست بیرون بیاید پس هر کس از دهان وی سخن گفته ، نااگاه و خام سخنی گفته بود .حکایتی هست که یکی از عشایر برای خرید بافور تریاک به بازار رفته بود به فروشنده می گوید این وافو بازی می کردیم...ادامه مطلب
ما را در سایت بازی می کردیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pardehpendar1 بازدید : 157 تاريخ : يکشنبه 4 ارديبهشت 1401 ساعت: 1:24